پارک92/4/5
ازخواب که بیدار شدی خوشگل من ،اول یکم برام ناز کردی ویکم غذا خوردی ویکم فیلماتو نگاه کردی ساعت ٦ زنگ زدم به عاطفه جون باهاش قرار گذاشتم که ساعت ٧ شما وامیرحسین روببریم پارک تاشما فهمیدی که می خوایم بریم پارک سریع اومدی به من گفتی که لباس بپوش بریم (البته به زبون خودت ) خلاصه شمارو بردیم پارک اونجا ٢ تا هاپو دیدیم شما هم عاشق هاپو می خواستی بری بگیریش . قبل رفتن ٢تا عکس ازت گرفتم ایناهاش : ...
نویسنده :
مامانی الهام
14:46